مارالمارال، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 10 روز سن داره

maral

گريه و بهونه اونم تو خيابون

1391/6/31 12:02
نویسنده : مامان مريم
533 بازدید
اشتراک گذاری

امروز رفته بوديم مغازه خاله مرضي اما دختر مامان مثل هميشه تا رسيديم مغازه شروع كرد به بداخلاق بازي كه اينو ميخوام و اونو ميخوام خاله مغازه لباس زنونه و بچگونه داره يه سري هم از لباساي ما اونجاست آخه يه بار مامان تصميم گرفت مغازه لباس بچگونه باز كنه و رفت كلي هم لباس خريد اما بنا به دلايلي منصرف شد برا همينم بقيه لباسا رو كه كمم نبود گذاشت مغازه خاله تا بفروشه و سودشو نصف كنيم

هروقتم كه ميريم اونجا حساب كتاب كنيم مارالي مامان شروع ميكنه به دادو بيداد و گريه كه اينا لباساي مغازه مامانمه  و مغازه رو روسرش ميذاره

البته امروز حتي بعد از مغازه هم گريت بند نيومد و تو تاكسي هم گريه ميكردي و بهونه ميگرفتي ماماني هم كه تا حالا از گل دخترش همچين چيزي نديده بود كه تو خيابون گريه كنه مونده بود هاج و واج كه چه طور  آرومت كنه اما تو  گوشت به حرفاي مامان بده كار نبود  كه نبود بالاخره رسيديم خونه اما مامان حسابي خسته و عصبي شد

اميدوارم ديگه تكرار نشه گلم

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به maral می باشد